جدول جو
جدول جو

معنی بن قل - جستجوی لغت در جدول جو

بن قل
ایجاد سوراخ در کرت ها و مرزبندی های شالی زار جهت انتقال
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ قَ نِ)
ابویعلی حمزه بن اسد تمیمی، از خاندانی معروف به دمشق. مورخ معروف. تتمۀ تاریخ هلال صابی از 448 تا 555 ه. ق. از اوست
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ قَ قِ)
ابوالفتوح نصرالله بن عبدالله بن مخلوف بن علی بن عبدالقوی بن قلاقس اللخمی الازهری الاسکندری، ملقب به القاضی الاعز، شاعر مشهور عرب. او صحبت شیخ حافظ ابوطاهر احمد بن محمد سلفی را دریافته و از وی فوائد جمّه گرفته است. و وی را در حق ابوطاهر مدایحی غرّاست که در دیوان او مسطور است. او بسفر بسیار رغبت داشت و در اواخر عمر به یمن شد و وزیر صاحب بلاد یمن را مدیحه گفت و صلات جزیله یافت و از اینرو توانگر گشت و بکشتی نشست و در جزیره ناموس (؟) نزدیک دهلک در سال 560 ه. ق. کشتی او بشکست و تهیدست و عریان نزد وزیربازگشت و قصیده ای که مطلع آن بیت ذیل است بخواند:
صدرنا و قد نادی السماح بنا ردوا
فعدنا الی مغناک والعود احمد.
و در 563 بصقلیه رفت و قائد ابوالقاسم بن حجر را مدح گفت و کتابی به نام الزهرالباسم فی اوصاف ابی القاسم به نام او کرد و این کتابی بس نفیس است. مولد او در سال 532 به اسکندریه و وفات در عیذاب به سنۀ 567 است. قلاقس جمع قلقاس و قلقاس گیاهی است طبی و آنرا دخف و سیسارون نیز گویند
لغت نامه دهخدا
ابن محمد بن قلاوون صالحی ملک ناصر بن ناصر 735- 762 هجری قمری). نامش قماری بود و چون به تخت نشست خود را حسن نامید. پس از برادرش مظفر در رمضان 748 هجری قمری به تخت نشست و در 752 هجری قمری معزول شد و سپس در 755 هجری قمری دوباره روی کار آمد و مدرسه رمیله را بساخت و ناتمام بود که در 762 ه. ق. به دست یلبغا کشته شد و پسر برادرش، محمد منصور، پسر مظفر به جایش نشست. (دررالکامنه ج 2 صص 39-40)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ابن قلام از بقایای عمالقه در جاهلیت است. شاپور دوم شاهنشاه ایران او را بر حیره و منضمات آن پس از وفات عمرو لخمی دوم فرمانروایی داد. اوس مدت درازی در حدود پنجاه سال فرمانروایی کرد. بنی لخم بر وی شورش کردند و او را بقتل رسانیدند (در حدود سنۀ 233 قبل از هجرت برابر 382 میلادی). (الاعلام زرکلی). ششمین از ملوک معد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(صِ)
الناصر، احمد بن الملک الناصر ناصرالدین محمد بن قلاوون، هیجدهمین ممالیک بحریۀ مصرو شام است. وی به سال هجری قمری به جای برادرش ملک الاشرف علاءالدین بتخت نشست و پس از سه ماه سلطنت برادرش ملک (صالح) وی را زندانی کرد و خود به پادشاهی رسید. رجوع به قاموس الاعلام ج 6 و معجم الانساب ص 163 و طبقات سلاطین اسلام ص 71 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن قلیج، ملقّب به سیف الدین. وی مدرسه ای وقف کرده بود که ذکر آن در عیون الانباء آمده است. رجوع به عیون الانباء ج 2 ص 260 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن قلال. علی بن عبدالله بن طیب جزائری، ملقّب به زین الدین و مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن قلال. رجوع به علی جزائری (ابن عبدالله بن طیب...) شود
لغت نامه دهخدا
(مُ لَ یِ نِقُ لَ)
ابن عبدالله ، ملقب به علاءالدین (686-762 هجری قمری). مورخ و از حافظان حدیث و عالم به انساب بود. وی مستعرب ترک نژاد و از مردم مصر بود. تصنیفات او بیش از صد مجلد و از آن جمله است: ’شرح البخاری’ در بیست مجلد، ’شرح سنن ابن ماجه’، ’ذیل علی التهذیب’و ’جمع اوهام التهذیب’ و کتب دیگر. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 1060). و رجوع به معجم المطبوعات ج 2 ص 1768 شود
لغت نامه دهخدا
(مُ ظَفْ فَ)
ابن ناصرالدین محمد بن قلاوون. وی پس از برادر خویش ملک کامل در 747 هجری قمری بسلطنت مصر رسید و پس از یکسال سلطنت، او را بکشتند. (از قاموس اعلام ترکی ج 3 ص 1904)
لغت نامه دهخدا
بطورکلی قطع کردن، پاره شدن کامل ارتباط، ریشه کن ساختن
فرهنگ گویش مازندرانی
به یک باره ظاهر شدن، ظهور ناگهانی و غیرمنتظره
فرهنگ گویش مازندرانی